۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

۱۹ فروردین روز ِ رفتن ِ صادق

 
 
 
سال‌شماری ِ زندگی صادق هدایت:
 
۱۲۸۱: صادق هدايت در شب سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱، برابر با ۱۷ فوريه ی ۱۹۰۳ در تهران، خيابان کوشک، شماره ی ۱۱ در خانواده ای اشرافی متولد می شود. پدرش هدايت قلی خان اعتضادالملک و مادرش زيورالملوک شش فرزند ( سه دختر و سه پسر ) دارند. صادق کوچکترين فرزند خانواده است. يک برادر او، محمود، به معاونت نخست وزيری می رسدو برادر ديگرش عيسی رييس دانشکده ی افسری می شود.

۱۲۸۵: امضای فرمان مشروطيت به دست مظفرالدين شاه و سپس افتتاح مجلس.

۱۲۸۷: صادق هدايت وارد مدرسه ی علميه ی تهران می شود و پس از طی دوره ی ابتدايی به دارالفنون می رود و تا پايان دوره ی اول در آن جا می ماند. سپس برای اتمام دوره ی دوم متوسطه به مدرسه ی سن لويی می رود.

۱۲۹۹: با کودتای اسفند ۱۲۹۹، رضاخان ميرپنج با همراهی سيد ضيا زمام حکومت را به دست می گيرد.

۱۳۰۳: چاپ رباعيات خيام در تهران؛

چاپ کتاب انسان و حيوان از طرف مطبعه ی بروخيم؛

چاپ داستان کوتاه زبان حال يک الاغ در وقت مرگ.

۱۳۰۴: با خلع احمد شاه، رضاخان سردار سپه از طريق مجلس موسسان به مقام سلطنت انتخاب می شود؛

صادق هدايت دوره ی دبيرستان سن لويی را در تهران به پايان می رساند.

۱۳۰۵: هدايت در فصل تابستان به همراه نخستين گروه دانشجويان اعزامی به اروپا می رود. يک سال در بلژيک می ماند و سپس به فرانسه سفر می کند. بعد از مدتی از تحصيل دست می کشد و تنها به نوشتن می پردازد؛

داستان مرگ در برلن، در مجله ی ايرانشهر، به چاپ مى ر سد ( بهمن ۱۳۰۵ ).

۱۳۰۶: کتاب فوايد گياه خواری در برلن، با مقدمه ای از حسين کاظم زاده ايرانشهر، به چاپ می رسد.

۱۳۰۹: هدايت در فصل تابستان از فرانسه به ايران برمی گردد و در بانک ملی ايران شروع به کار می کند؛

کتاب زنده به گور در تهران منتشر می شود؛

پروين دختر ساسان منتشر می شود؛

آشنايی صادق هدايت با بزرگ علوی، مجتبی مينوی و مسعود فرزاد شروع می شود. اين گروه « ربعه » در مقابل گروه محافظه کار « سبعه » ( سعيد نفيسی، علی اصغر حکمت، حسن تقی زاده، عباس اقبال، محمد قزوينی، نصرالله فلسفی و غلام رضا رشيد ياسمی ) شکل می گيرد و هدفش ايجاد روحی تازه در ادبيات ايران است.

۱۳۱۰: چاپ اوسانه در تهران؛

داستان سايه ی مغول ( با همکاری بزرگ علوی و ش. پرتو ) جزو مجموعه ی انيران در تهران منتشر می شود؛

صادق هدايت تعدادی داستان کوتاه و ترجمه در مجله ی افسانه منتشر می کند.

۱۳۱۱: در مرداد ماه از کارمندی استعفا می دهد؛

اصفهان نصف جهان را در تهران به چاپ می رساند؛

روز ششم شهريور وارد خدمت اداره ی کل تجارت می شود؛

مجموعه ی داستان سه قطره خون را درتهران به چاپ می رساند.

۱۳۱۲: چاپ مجموعه ی سايه روشن؛

چاپ نيرنگستان؛

چاپ علويه خانم؛

چاپ مازيار ( با همکاری مجتبی مينوی ).

۱۳۱۳: انتشار ترانه های خيام؛

در آژانس پارس وابسته به وزارت امور خارجه به کار می پردازد؛

وغ وغ ساهاب را با م. فرزاد منتشر می کند.

۱۳۱۴: پس از دو ماه و نيم، از کار در آژانس پارس استعفا می کند.

۱۳۱۵: در شرکت کل ساختمان شروع به کار می کند؛

به هندوستان سفر می کند و به فرا گرفتن زبان پهلوی می پردازد؛

بوف کور را با خط خودش، با ماشين چاپ دستی، در پنجاه نسخه در هندوستان منتشر می کند.

۱۳۱۶: از هندوستان باز می گردد و بار ديگر در بانک ملی مشغول کار می شود.

۱۳۱۷: بعد از استعفا از بانک ملی در اداره ی موسيقی کشور مشغول کار می شود؛

همکاری خود را با مجله ی موسيقی، به مديريت سرگرد مين باشيان، آغاز می کند و تا سال ۱۳۲۰ که اين مجله تعطيل می شود به همکاری با آن ادامه می دهد.

۱۳۱۸: گجسته اباليش ( ترجمه از متن پهلوی ) در تهران منتشر می شود؛

گزيده هايی از نتايج تحقيقاتش را در زمينه ی فرهنگ توده در مجله ی موسيقی به چاپ می رساند ( تا سال ۱۳۲۰ ).

۱۳۲۰: در دانشکده ی هنرهای زيبا با عنوان مترجمی به کار می پردازد و تا پايان عمر به همين سمت باقی می ماند؛

بوف کور در روزنامه ی ايران منتشر می شود.

۱۳۲۱: مجموعه ی داستان سگ ولگرد در تهران منتشر می شود.

۱۳۲۲: همکاری خود را با مجله ی سخن آغاز می کند؛

داستان اب زندگی را منتشر می کند؛

کارنامه ی اردشير پاپکان ( ترجمه از متن پهلوی ) منتشر می شود.

۱۳۲۳: به چاپ داستان و ترجمه در مجله ی سخن ادامه می دهد ( تا سال ۱۳۲۵ )؛

مجموعه ی ولنگاری منتشر می شود؛

ترجمه های زند و هومن يسن و گزارش گمان شکن را از پهلوی منتشر می کند.

۱۳۲۴: عضويت در انجمن روابط فرهنگی ايران و اتحاد جماهير شوروی را می پذيرد و از اعضای فعال هيئت تحريريه ی مجله ی پيام نو که ناشر افکار اعضای انجمن است می شود؛

به عضويت هيئت مديره ی « نخستين کنگره ی نويسندگان ايران » در می آيد؛

کتاب حاجی آقا جزو انتشارات مجله ی سخن منتشر می شود؛

به همراه هيئتی برای مدت دو ماه به ازبکستان شوروی سفر می کند؛

جلسه ی بزرگداشت صادق هدايت در خانه ی فرهنگ انجمن روابط فرهنگی ايران و اتحاد جماهير شوروی تشکيل می شود و در آن بزرگ علوی درباره ی او سخنرانی می کند و يزدان بخش قهرمان و مريم فيروز دو داستان از نوشته های او را قرائت می کنند.

۱۳۲۵: افسانه ی آفرينش در پاريس به چاپ می رسد؛

داستان کوتاه فردا در پيام نو منتشر می شود.

۱۳۲۷: گروه محکومين اثر کافکا، ترجمه ی حسن قائميان، با مقدمه ای از صادق هدايت تحت عنوان پيام کافکا در تهران منتشر می شود.

۱۳۲۸: صادق هدايت توسط ژوليو کوری برای شرکت در نخستين « کنگره ی جهانی حمايت از صلح » دعوت می شود، اما بر اثر موانع اداری نمی تواند از ايران خارج شود. او برای ژوليو کوری پيامی می فرستد به اين مضمون: « امپرياليست ها کشور ما را به زندان بزرگی مبدل ساخته اند. سخن گفتن و درست انديشيدن جرم است. من نظر شما را در دفاع از صلح می ستايم. » او ايرج اسکندری را به نمايندگی از طرف خود به کنگره ی صلح می فرستد.

۱۳۲۹: انتشار ترجمه ی داستان مسخ با همکاری حسن قائميان؛

در اواخر پاييز به پاريس می رود.

۱۳۳۰: در روز ۱۹ فروردين، در سن چهل و هشت سالگی، در آپارتمان اجاره ای خود در خيابان شامپيونه شماره ی ۳۷ مکرر، با گاز خودکشی می کند؛

در روز ۲۷ فروردين، جسدش، پس از درنگ ِ کوتاهی در مسجد پاريس، در گورستان پرلاشز به خاک سپرده می‌شود.

0 دیدگاه: