۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

یک چهارپاره از خودم

تو کجایی؟


دگر نایی برای گریه کردن
زچشمان قطره‌ای بهرِ فکندن
نباشد در من و هم در کنارم
سمند-اسبی برای تیزراندن

یکی آواره‌ی بی‌سرزمینم
یکی در مانده در عشق و غمینم
یکی بی‌یار و یاور در دلِ کوه
که جایِ خانه‌ام غاری گزینم

یکی در دشتِ پرطوفان، هرگاه
همی‌گردم به‌دنبالِ پناگاه
پناگاهی نخواهم یافت کردن
در این ظلمت-سیاهیِ شبانگاه

تو داداری و من بر دادِ تو چشم
نگه دارم که تا دادم ستانی
همی‌ باید که از دستِ تو آید
تمامِ خواست‌های زندگانی

ولیکن تو خموشی می‌گزینی
به سانِ سنگ در اعماقِ مرداب
بیا برخیز ای یزدانِ یکتا
اگر هستی تو در شیرینیِ خواب

هم از زنجیزِ پولادین، بندی
برای دست‌هایت دست‌بندی
تعجب می‌کنم از کارِ تو بس
که می‌خواهی برِ خود، ریشخندی

اگر مردی ز دست زنجیر وا کن
مرا از درد و از غصه رها کن
حکیمی گر، بَرَم از خیلِ دارو
یکی داروی با درمان سوا کن

توانی در درونت می‌نیابم
گمانم کور و کر، افیلج گشتی
و گر سالم نشستی بر سر عرش
بدونِ شک بسی دیوی پلشتی

پشیمانم که از تو خواستم من
که دارویی برِ دردم سوایی
هلا، هی، تو کجایی تا از این کفر
مرا یک‌سر به دوزخ ره نمایی؟


به دنیایم ندادی زندگانی
مگر مُردن کند از دامم آزاد
مَلِک، ابلیس یا هر چه که خواهی
فرستم بلکه گردانی دلم شاد

یکی آزادسروی تو خوشت باد
رهایی هم در اینجا و ز آنجا
شرابی کو که تا مستم نماید
رها گردم ز آنجا و هم اینجا؟

21 دیدگاه:

هرمان گفت...

سلام آزاد سرو
چهار پارت بسیار زیبا و پر محتوا بود
حقیقتا شما رشتتون ادبیات نبوده؟
منم گاهی دلم می خواد به خدای مهربون تو قصه ها بگم بلند شو...
اگر مردی ز دست زنجیر وا کن
مرا از درد و از غصه رها کن
حکیمی گر، بَرَم از خیلِ دارو
یکی داروی با درمان سوا کن....

خودم گفت...

حقش بود جوابت رو نمیدادم ولی دیدم حیفه اینا رو نگم

نا خوش تو خوش بُوَد در جان من
جان فدای یار دل رنجان من
حافظ میگه :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دلنگرانی دانست

حالا یه دو روزی تو این دنیا بهمون سخت بگذره آیا این درسته ما بیایم زمین و آسمون و به هم بدوزیم و از خدا طلبکار بشیم که چرا با ما این کارو کرده چرا اینجا بهمون سخت گذشته و ... در صورتی که خودش میدونه اوضاع و احوال ما رو میدونه ما بهمون یه جاهایی سخت میگذره
پس چه طوری آزمایش بشیم ؟
مولانا میگه :
عاشقم بر لطف و بر قهرت به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضِد
ای عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان
این نه بلبل این نهنگ آتشی ست
جمله نا خوشهای عشق او را خوشی است
عاشق کل است و خود کل است او
عاشق خویش است و عشق خویش جوی
پس دیگه غمی نمی مونه




به قول مولانا :
ای غم اگر مو شوی پیش من اَت بار نیس
در شکرینه یقین سرکه ی انکار نیست
غصه در آن دل رود ، کز هوس او تُهی است ( غم و غصه مال اون کسیه که عشق خدا توش نباشه)
غم همه آنجا شود کان مه عیار نیست
فاتحه ی فکرت و ختم سخن
نام خدای است براو ختم کن
در دلی اگر تنگی ایست
تنگ شِکَر های اوست
ای غم اگر زر شوی ور همه شکَِّر شوی
لب بَندَم بویمت ، خواجه شکر خوار نیست
( میگه حتی اگه غم مثل زر هم بشه بازم طرفش نمیرم )
حلقه ی غین تو تنگ میمت از آن تنگ تر
ای غم از اینجا برو ورنه سرت شد گرو
زانکه شب تیره را تاب مه یار نیست
حلقه ی غین تو تنگ میمت از آن تنگ تر
تنگ مطاع تو را عشق خریدار نیس
همش غم ، غصه ، موج منفی
اَه اَه اَه
در چَهی و در گَبی ای غلطَبان دست بر دار از سبیل دیگران
هر موقع شعر شاد – عاشقانه ـ عارفانه – وصف طبیعت گفتی منو خبر کن واست نظر بدم

خودم گفت...

اونایی هم که تو رو تشویق میکنن که همش تو غم و غصه بمونی بدون نمی فهمن چه اشتباهی میکنن
اصلاً تو رو نفهمیدن ، درکت نکردن که چی برات خوبه

فقط بدلن بیخودی به به و چه چه بکنن

هرمان گفت...

کی گفته آزاد سرو باید تو غم و غصه بمونه؟
آزادسرو تو غصه داری؟

خودم گفت...

مالک ملک وجود ، حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
گر بنوازی به لطف ، ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان ، زجر تو بر من رواست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست

هرمان گفت...

شاید ، شاید که ما نیز عروسک های کوکی ِ یک تقدیر بوده ایم ....

سينا(زحل) گفت...

سلام آقا مهدي ديدم چند وقته سراغ مارو نميگيري گفتم خودم سراغتو بگيرم،خوبي مارو نميبيني خوشي فروغ و كامل خوندين؟

خودم گفت...

گویا بعضیا نمیدونن چارپاره یعنی چی :))
بنابراین چند خط شعر میگن و اسمشم میزارن چارپاره فکر میکنن کسی هم نمیدونه چارپاره یعنی چی؟:))
آه چقدر بعضیا بیسوادن و فقط الکی لاف زیادی میزنن:-&

خودم گفت...

اگه دوست دارین بیاین براتون توضیح بدم چهار پاره یعنی چی

Unknown گفت...

به حدی مطمئنم از اینکه این قالبِ شعر، چارپاره ست که به نظرم لازم نیست بخوام توضیح بدم.

گ.آ.م گفت...

چون نمی خوام نصیحت کنم، درباره ی مضمون این یکی شعرت چیزی نمیگم... در کل ازش خوشم نیومد... به نظرم این قسمت ها ضعیف تر از بقیه شعرت هستن: "بیا برخیز ای یزدان یکتا" و "که می خواهی بر خود ریشخندی" و توی "ز دست زنجیر وا کن" کلمه ی وا کن محاوره ست، این اشکالی ایجاد نمی کنه؟

Unknown گفت...

«و توی "ز دست زنجیر وا کن" کلمه ی وا کن محاوره ست، این اشکالی ایجاد نمی کنه؟»

بیا از گردنِ ما زنگ وا کن.. زِ زیرِ بارِ خر-ملّا رها کن

ایرج میرزا

خودم گفت...

به نام خداوند شيخ كبير

و ايضا خداوند طفل صغير

خداوند آب خنك آب جوش

خداوند عبدالكريم سروش

خداوند تنظيم نرخ برنج

خداي اوباما، خداوند change



خداوند اشك و خداوند آه

خداوند كرباسچي بي گناه

خداوند تغييرهاي سريع

خداوند برنامه هاي بديع

خداوند چرت و خداوند خواب

خداوند سهم من از انقلاب

خداوند شهرام و آن پول مفت

خداي رقيبان گردن كلفت

خداوند شاه و خداي گدا

خداوند اموال بي انتها

خداوند زندان خداوند بند

خداي بگير و خداي ببند

خداوند طوفان و احزاب باد

خداوند روزنامه اعتماد

خداوند باران خداوند برف

خداوند نحو و خداند صرف

خداوند برنامه هاي خفن

خداوند هر راي هفتاد تومن!

خداي كديور خداي عطا

خداوند روشنگر رهنما...

هرمان گفت...

سلام آزاد سرو
این آدرس سایت جمعیت اما علی ع در شیرازه
نمیدونم... ولی شاید بخوای یه اطلاعاتی ازش بدست بیاری شاید خوشت اومد و...
اونجا خبری از سیاست نیست
از دوز و کلک و دزدی هم خبری نیست
اونجا همه برای یک هدف مشخص کار می کنن بدون هیچ منت و ...
من که این چندسالی که باهاشون بودم جز حقیقت چیزی ندیدم
حقیقتی که تو کشور ما زیاده
اعتیاد ... فحشا ... اعدام نوجوانهای 18 ساله و...
اونجا کاری با دین و مذهبت هم ندارن...
مسیحی یهودی.... بی دین

http://www.jamiat-shiraz.blogfa.com

خودم گفت...

ر: با سلام و درود بر محمود

م: با تو ديگر نمي توان آسود

ك: چار سال است سود يعني كشك

ر: به محافل ورود يعني كشك

م: چار سال است دوستي تعطيل

حركت زير پوستي تعطيل

م: چار سال است گفتمان، ممنوع

دست دادن به بانوان، ممنوع

ر: تيره بخت و سياه روز شديم

هر سه: با تو ازدم دوگانه سوز شديم

ك:از عدالت سهام بخشيدي

دم به دم بار عام بخشيدي

م: نامه دادند وام بخشيدي

پول ها را تمام، بخشيدي

ر: پول دادي به صورت قرضي

از حساب ذخيره ارزي

ك: با سران بس كه كل گذاشته اي

به جوانان محل گذاشته اي

م:رفته از ياد اين جماعت ها

راي دادن به پيشكسوت ها

ر:بس كه با تو زياد شد نعمت

رفته بالا توقع ملت

ك: همه از ما سهام مي خواهند

قشر محروم وام مي خواهند

م: وعده هاي محال هم تعطيل

عكس ما با عيال هم تعطيل

ر: طرح توليد پول و پارو، پر

مافياي فروش دارو، پر

م: شده توليد نفتي و گازي

خرج آسفالت و ريل و سدبازي

ك: ريشهايم تمام گشته سفيد

خط توليد فقر هم خوابيد

م: شده با سايه هايمان همراه

سايه ي مجمع عدالت خواه

ر: هر كجا پاگذاشت ممنوع

ك: باغ و استخر داشتن ممنوع

سه نفري: با تو اي تازه كار دولتمند

رشته هامان تمام پنبه شدند

ريختي در نشست ها همه جا

آب در آسياب دشمن ها

در سياست چقدر نابلدي

هي دم از محو صهيونيزيم زدي

ك: با توام اي رئيس خدمتكار

پژوي پونصد وچهار سوار

ر: من فقط از تو خواهشي دارم

تا از اين حرف دست بردارم

م: حق ما را به ما محبت كن

سهميه بندي عدالت كن

ك: گوشه اي دفتري به ما بسپار

ر: دفتر اغتشاش در افكار

م: يار ما مثل گل بغل به بغل

يار تو كاروان كور و كچل

ك: دوست داري اگر سپاها را

مبر از خاطرت اوباما را

م: در سپاهي برنزه تر از رايس؟

this package is very well and nice

ك: هر كسي پول داشت تاجر نيست

هر كه با آمريكاست كافر نيست

م: دم ز دين مي زني برابرما؟

سبز رنگ است پاي تا سرما

سه نفري: ما مسلمان تريم از همگان

مدرك ما شناسنامه مان

م: ولي اسلام ما كمي شيك است

همه در گردش و پيك نيك است

ك: ما هم از انقلاب مي خواهيم

هم حساب و كتاب مي دانيم

ر: تا به كي موي خود سپيد كني؟

صرف اين موشك اميد كني؟

م: تا به كي وقف مشكلات شوي؟

ميهمان فلان دهات شوي؟

ك: ترس از خستگي و از جان نيست

خارج از پايتخت ايران نيست

ر: كي خدا از تو مي شود راضي؟

پسرت هم كه رفت سربازي

ك: وقت آن است ادكلان بخري

خانه اي مثل اين و آن بخري

ر: رنگ و رويت پريده چون كاشي

كاش قدري به فكر خود باشي

سه نفري باهم: جاي خود را به ديگري بدهي

تن به كار سبك تري بدهي

م: تا دلي غمزده شود خرسند

چشم خود را چاهار سال ببند

ر: در عوض بنده مي كنم تضمين

كه نماند امور روي زمين

م: در كنار عيال و فرزندان

هي سفر مي كنم به هر استان

ك: مي پزم آش توي قابلمه

سهمي از عدل مي دهم به همه

م: باندها را كه بيش و كم بلدم

ك: انتخاب وزير هم بلدم

ك: در جهان جاي انتقاد شديد

مي كنم جلب اعتماد شديد

بي گمان راست بوده اين هولوكاست

حتم دارم كه اشتباه از ماست

م: با چنين راه ساده اي بالكل

همه چي مي شود گل و بلبل

ك: پس اگر باز راي آوردي

م: از سر مهرورزي و مردي

سه نفر: فرصتي را به ما محبت كن

برو يك گوشه استراحت كن

م: تا تذكر دهم به طنازان

سه نفري: و به تخريب تو دهم پايان

ك: جاي اين چار سال بدبختي

ر: اين همه شب نخوابي و سختي

م: مي تواني لميده فوت كني

بيست سالي هم سكوت كني

سه نفري: "پس حساب و كتاب با خود تو

پسرم انتخاب با خود تو

خودم گفت...

ر: با سلام و درود بر محمود

م: با تو ديگر نمي توان آسود

ك: چار سال است سود يعني كشك

ر: به محافل ورود يعني كشك

م: چار سال است دوستي تعطيل

حركت زير پوستي تعطيل

م: چار سال است گفتمان، ممنوع

دست دادن به بانوان، ممنوع

ر: تيره بخت و سياه روز شديم

هر سه: با تو ازدم دوگانه سوز شديم

ك:از عدالت سهام بخشيدي

دم به دم بار عام بخشيدي

م: نامه دادند وام بخشيدي

پول ها را تمام، بخشيدي

ر: پول دادي به صورت قرضي

از حساب ذخيره ارزي

ك: با سران بس كه كل گذاشته اي

به جوانان محل گذاشته اي

م:رفته از ياد اين جماعت ها

راي دادن به پيشكسوت ها

ر:بس كه با تو زياد شد نعمت

رفته بالا توقع ملت

ك: همه از ما سهام مي خواهند

قشر محروم وام مي خواهند

م: وعده هاي محال هم تعطيل

عكس ما با عيال هم تعطيل

ر: طرح توليد پول و پارو، پر

مافياي فروش دارو، پر

م: شده توليد نفتي و گازي

خرج آسفالت و ريل و سدبازي

ك: ريشهايم تمام گشته سفيد

خط توليد فقر هم خوابيد

م: شده با سايه هايمان همراه

سايه ي مجمع عدالت خواه

ر: هر كجا پاگذاشت ممنوع

ك: باغ و استخر داشتن ممنوع

سه نفري: با تو اي تازه كار دولتمند

رشته هامان تمام پنبه شدند

ريختي در نشست ها همه جا

آب در آسياب دشمن ها

در سياست چقدر نابلدي

هي دم از محو صهيونيزيم زدي

ك: با توام اي رئيس خدمتكار

پژوي پونصد وچهار سوار

ر: من فقط از تو خواهشي دارم

تا از اين حرف دست بردارم

م: حق ما را به ما محبت كن

سهميه بندي عدالت كن

ك: گوشه اي دفتري به ما بسپار

ر: دفتر اغتشاش در افكار

م: يار ما مثل گل بغل به بغل

يار تو كاروان كور و كچل

ك: دوست داري اگر سپاها را

مبر از خاطرت اوباما را

م: در سپاهي برنزه تر از رايس؟

this package is very well and nice

ك: هر كسي پول داشت تاجر نيست

هر كه با آمريكاست كافر نيست

م: دم ز دين مي زني برابرما؟

سبز رنگ است پاي تا سرما

سه نفري: ما مسلمان تريم از همگان

مدرك ما شناسنامه مان

م: ولي اسلام ما كمي شيك است

همه در گردش و پيك نيك است

ك: ما هم از انقلاب مي خواهيم

هم حساب و كتاب مي دانيم

ر: تا به كي موي خود سپيد كني؟

صرف اين موشك اميد كني؟

م: تا به كي وقف مشكلات شوي؟

ميهمان فلان دهات شوي؟

ك: ترس از خستگي و از جان نيست

خارج از پايتخت ايران نيست

ر: كي خدا از تو مي شود راضي؟

پسرت هم كه رفت سربازي

ك: وقت آن است ادكلان بخري

خانه اي مثل اين و آن بخري

ر: رنگ و رويت پريده چون كاشي

كاش قدري به فكر خود باشي

سه نفري باهم: جاي خود را به ديگري بدهي

تن به كار سبك تري بدهي

م: تا دلي غمزده شود خرسند

چشم خود را چاهار سال ببند

ر: در عوض بنده مي كنم تضمين

كه نماند امور روي زمين

م: در كنار عيال و فرزندان

هي سفر مي كنم به هر استان

ك: مي پزم آش توي قابلمه

سهمي از عدل مي دهم به همه

م: باندها را كه بيش و كم بلدم

ك: انتخاب وزير هم بلدم

ك: در جهان جاي انتقاد شديد

مي كنم جلب اعتماد شديد

بي گمان راست بوده اين هولوكاست

حتم دارم كه اشتباه از ماست

م: با چنين راه ساده اي بالكل

همه چي مي شود گل و بلبل

ك: پس اگر باز راي آوردي

م: از سر مهرورزي و مردي

سه نفر: فرصتي را به ما محبت كن

برو يك گوشه استراحت كن

م: تا تذكر دهم به طنازان

سه نفري: و به تخريب تو دهم پايان

ك: جاي اين چار سال بدبختي

ر: اين همه شب نخوابي و سختي

م: مي تواني لميده فوت كني

بيست سالي هم سكوت كني

سه نفري: "پس حساب و كتاب با خود تو

پسرم انتخاب با خود تو

خودم گفت...

ر: با سلام و درود بر محمود

م: با تو ديگر نمي توان آسود

ك: چار سال است سود يعني كشك

ر: به محافل ورود يعني كشك

م: چار سال است دوستي تعطيل

حركت زير پوستي تعطيل

م: چار سال است گفتمان، ممنوع

دست دادن به بانوان، ممنوع

ر: تيره بخت و سياه روز شديم

هر سه: با تو ازدم دوگانه سوز شديم

ك:از عدالت سهام بخشيدي

دم به دم بار عام بخشيدي

م: نامه دادند وام بخشيدي

پول ها را تمام، بخشيدي

ر: پول دادي به صورت قرضي

از حساب ذخيره ارزي

ك: با سران بس كه كل گذاشته اي

به جوانان محل گذاشته اي

م:رفته از ياد اين جماعت ها

راي دادن به پيشكسوت ها

ر:بس كه با تو زياد شد نعمت

رفته بالا توقع ملت

ك: همه از ما سهام مي خواهند

قشر محروم وام مي خواهند

م: وعده هاي محال هم تعطيل

عكس ما با عيال هم تعطيل

ر: طرح توليد پول و پارو، پر

مافياي فروش دارو، پر

م: شده توليد نفتي و گازي

خرج آسفالت و ريل و سدبازي

ك: ريشهايم تمام گشته سفيد

خط توليد فقر هم خوابيد

م: شده با سايه هايمان همراه

سايه ي مجمع عدالت خواه

ر: هر كجا پاگذاشت ممنوع

ك: باغ و استخر داشتن ممنوع

سه نفري: با تو اي تازه كار دولتمند

رشته هامان تمام پنبه شدند

ريختي در نشست ها همه جا

آب در آسياب دشمن ها

در سياست چقدر نابلدي

هي دم از محو صهيونيزيم زدي

ك: با توام اي رئيس خدمتكار

پژوي پونصد وچهار سوار

ر: من فقط از تو خواهشي دارم

تا از اين حرف دست بردارم

م: حق ما را به ما محبت كن

سهميه بندي عدالت كن

ك: گوشه اي دفتري به ما بسپار

ر: دفتر اغتشاش در افكار

م: يار ما مثل گل بغل به بغل

يار تو كاروان كور و كچل

ك: دوست داري اگر سپاها را

مبر از خاطرت اوباما را

م: در سپاهي برنزه تر از رايس؟

this package is very well and nice

ك: هر كسي پول داشت تاجر نيست

هر كه با آمريكاست كافر نيست

م: دم ز دين مي زني برابرما؟

سبز رنگ است پاي تا سرما

سه نفري: ما مسلمان تريم از همگان

مدرك ما شناسنامه مان

م: ولي اسلام ما كمي شيك است

همه در گردش و پيك نيك است

ك: ما هم از انقلاب مي خواهيم

هم حساب و كتاب مي دانيم

ر: تا به كي موي خود سپيد كني؟

صرف اين موشك اميد كني؟

م: تا به كي وقف مشكلات شوي؟

ميهمان فلان دهات شوي؟

ك: ترس از خستگي و از جان نيست

خارج از پايتخت ايران نيست

ر: كي خدا از تو مي شود راضي؟

پسرت هم كه رفت سربازي

ك: وقت آن است ادكلان بخري

خانه اي مثل اين و آن بخري

ر: رنگ و رويت پريده چون كاشي

كاش قدري به فكر خود باشي

سه نفري باهم: جاي خود را به ديگري بدهي

تن به كار سبك تري بدهي

م: تا دلي غمزده شود خرسند

چشم خود را چاهار سال ببند

ر: در عوض بنده مي كنم تضمين

كه نماند امور روي زمين

م: در كنار عيال و فرزندان

هي سفر مي كنم به هر استان

ك: مي پزم آش توي قابلمه

سهمي از عدل مي دهم به همه

م: باندها را كه بيش و كم بلدم

ك: انتخاب وزير هم بلدم

ك: در جهان جاي انتقاد شديد

مي كنم جلب اعتماد شديد

بي گمان راست بوده اين هولوكاست

حتم دارم كه اشتباه از ماست

م: با چنين راه ساده اي بالكل

همه چي مي شود گل و بلبل

ك: پس اگر باز راي آوردي

م: از سر مهرورزي و مردي

سه نفر: فرصتي را به ما محبت كن

برو يك گوشه استراحت كن

م: تا تذكر دهم به طنازان

سه نفري: و به تخريب تو دهم پايان

ك: جاي اين چار سال بدبختي

ر: اين همه شب نخوابي و سختي

م: مي تواني لميده فوت كني

بيست سالي هم سكوت كني

سه نفري: "پس حساب و كتاب با خود تو

پسرم انتخاب با خود تو

خودم گفت...

ر: با سلام و درود بر محمود

م: با تو ديگر نمي توان آسود

ك: چار سال است سود يعني كشك

ر: به محافل ورود يعني كشك

م: چار سال است دوستي تعطيل

حركت زير پوستي تعطيل

م: چار سال است گفتمان، ممنوع

دست دادن به بانوان، ممنوع

ر: تيره بخت و سياه روز شديم

هر سه: با تو ازدم دوگانه سوز شديم

ك:از عدالت سهام بخشيدي

دم به دم بار عام بخشيدي

م: نامه دادند وام بخشيدي

پول ها را تمام، بخشيدي

ر: پول دادي به صورت قرضي

از حساب ذخيره ارزي

ك: با سران بس كه كل گذاشته اي

به جوانان محل گذاشته اي

م:رفته از ياد اين جماعت ها

راي دادن به پيشكسوت ها

ر:بس كه با تو زياد شد نعمت

رفته بالا توقع ملت

ك: همه از ما سهام مي خواهند

قشر محروم وام مي خواهند

م: وعده هاي محال هم تعطيل

عكس ما با عيال هم تعطيل

ر: طرح توليد پول و پارو، پر

مافياي فروش دارو، پر

م: شده توليد نفتي و گازي

خرج آسفالت و ريل و سدبازي

ك: ريشهايم تمام گشته سفيد

خط توليد فقر هم خوابيد

م: شده با سايه هايمان همراه

سايه ي مجمع عدالت خواه

ر: هر كجا پاگذاشت ممنوع

ك: باغ و استخر داشتن ممنوع

سه نفري: با تو اي تازه كار دولتمند

رشته هامان تمام پنبه شدند

ريختي در نشست ها همه جا

آب در آسياب دشمن ها

در سياست چقدر نابلدي

هي دم از محو صهيونيزيم زدي

ك: با توام اي رئيس خدمتكار

پژوي پونصد وچهار سوار

ر: من فقط از تو خواهشي دارم

تا از اين حرف دست بردارم

م: حق ما را به ما محبت كن

سهميه بندي عدالت كن

ك: گوشه اي دفتري به ما بسپار

ر: دفتر اغتشاش در افكار

م: يار ما مثل گل بغل به بغل

يار تو كاروان كور و كچل

ك: دوست داري اگر سپاها را

مبر از خاطرت اوباما را

م: در سپاهي برنزه تر از رايس؟

خودم گفت...

this package is very well and nice

ك: هر كسي پول داشت تاجر نيست

هر كه با آمريكاست كافر نيست

م: دم ز دين مي زني برابرما؟

سبز رنگ است پاي تا سرما

سه نفري: ما مسلمان تريم از همگان

مدرك ما شناسنامه مان

م: ولي اسلام ما كمي شيك است

همه در گردش و پيك نيك است

ك: ما هم از انقلاب مي خواهيم

هم حساب و كتاب مي دانيم

ر: تا به كي موي خود سپيد كني؟

صرف اين موشك اميد كني؟

م: تا به كي وقف مشكلات شوي؟

ميهمان فلان دهات شوي؟

ك: ترس از خستگي و از جان نيست

خارج از پايتخت ايران نيست

ر: كي خدا از تو مي شود راضي؟

پسرت هم كه رفت سربازي

ك: وقت آن است ادكلان بخري

خانه اي مثل اين و آن بخري

ر: رنگ و رويت پريده چون كاشي

كاش قدري به فكر خود باشي

سه نفري باهم: جاي خود را به ديگري بدهي

تن به كار سبك تري بدهي

م: تا دلي غمزده شود خرسند

چشم خود را چاهار سال ببند

ر: در عوض بنده مي كنم تضمين

كه نماند امور روي زمين

م: در كنار عيال و فرزندان

هي سفر مي كنم به هر استان

ك: مي پزم آش توي قابلمه

سهمي از عدل مي دهم به همه

م: باندها را كه بيش و كم بلدم

ك: انتخاب وزير هم بلدم

ك: در جهان جاي انتقاد شديد

مي كنم جلب اعتماد شديد

بي گمان راست بوده اين هولوكاست

حتم دارم كه اشتباه از ماست

م: با چنين راه ساده اي بالكل

همه چي مي شود گل و بلبل

ك: پس اگر باز راي آوردي

م: از سر مهرورزي و مردي

سه نفر: فرصتي را به ما محبت كن

برو يك گوشه استراحت كن

م: تا تذكر دهم به طنازان

سه نفري: و به تخريب تو دهم پايان

ك: جاي اين چار سال بدبختي

ر: اين همه شب نخوابي و سختي

م: مي تواني لميده فوت كني

بيست سالي هم سكوت كني

سه نفري: "پس حساب و كتاب با خود تو

پسرم انتخاب با خود تو

Unknown گفت...

یه چیزِ کوتاه و مفید بذار تا آدم حوصله‌ش بشه بخونه. چیه تومار ورداشتی نوشتی؟

ساناز سپاهانی گفت...

درود بر آبجی اصفهان گلوریا