مدتها ست که فکر میکنم: «اینجا دیگر کجا ست؟» و هر بار نمیفهمم که اینجا حقیقتن کجاست! اما خوب میدانم که اینجا را «من» میچرخانم. پس احتمالن اینجا بایستی که قسمتی از درونیاتِ من باشد.
آری، اینجا قسمتی از من است! پس آرام راه بروید و آشغال نریزید. لطفن!
3 دیدگاه:
رباعی قشنگی بود ...
وای که چقدر دلم تنگه برای رستن
و آزاد شدن
ولی دلم نمی خواد با به پایان رسیدن دنیا رها بشم...
راستش فکر نکنم بجز با تمومشدنِ دنیا از درد و رنجِ من یکی، چیزی کم بشه.
سلام خیلی قشنگ تصویر کردی همه چیز رو. خیلی خوب میتونی احساست رو منتقل کنی... این شعرت رو مدام با خودم زمزمه می کنم. اصلأ عالیه این شعرت!
ارسال یک نظر