دردم افزونتر از آن است که بر برگ کشم
طرح رخسارهي پرچين دلم
که گلي تاريک ست به سياهيِ شبي
که گل ياس در آن پيدا نيست
دردم افزونتر از آن است که در دست بگيرم خنجر
و زنم تيغهي زهرآگيناش
به دلِ سوختهي غمگينم
دردم افزونتر از آن است که پروانه دهم
رود از خاطرات
مويههايي که به شبها کردم
و سپردم بر باد
قطراتی که ز دل ميآمد
دردم افزونتر از آن ست که بر باد بگریم شبها
چه دگر میدانم
اشکِ من بیرنگ است
و گلِ یاس تو زان
زندگی نتواند
طرح رخسارهي پرچين دلم
که گلي تاريک ست به سياهيِ شبي
که گل ياس در آن پيدا نيست
دردم افزونتر از آن است که در دست بگيرم خنجر
و زنم تيغهي زهرآگيناش
به دلِ سوختهي غمگينم
دردم افزونتر از آن است که پروانه دهم
رود از خاطرات
مويههايي که به شبها کردم
و سپردم بر باد
قطراتی که ز دل ميآمد
دردم افزونتر از آن ست که بر باد بگریم شبها
چه دگر میدانم
اشکِ من بیرنگ است
و گلِ یاس تو زان
زندگی نتواند
آزادسرو، دیماه هشتاد و نه
2 دیدگاه:
خدایا!درد بیشتر نصیبم کن اما بدانم از توست.خدایا!رنج فراوان بر من ببار! اما بدانم از توست. خدایا! مرا به سوی خودت بخوان. خدایا! دلم از دنیا تنگ است. شهادت می خواهم.
"از دست نوشته های شهید چمران"
سلام
خوب است
اینقدر با ساناز دعوا نکن....
منتظرتم........
http://georgian-nasim.blogfa.com/
ارسال یک نظر